بخش سوم
عمران سعیدی فرد:
کانون؛ مرکز شکوفایی استعدادها و پیشرفت
لطفا خودت را معرفی کن؟ چند سال داری و از چه زمانی عضو کانون شدی؟
عمران سعیدی فرد، ۱۲ ساله، از ۸ سالگی عضو کانون هستم.
اولین بار که وارد کانون شدی، چه احساسی داشتی؟
احساس غریبی داشتم، اما در دل آن یک حس قشنگ و هیجانانگیز بود.
چرا به کانون علاقهمند شدی و چه چیزی اینجا را برایت خاص میکند؟
چون فعالیتهایی که در کانون انجام میشد، مثل قصهگویی و نقاشی را خیلی دوست داشتم. شکوفا شدن استعدادم در قصهگویی، کانون را برایم به مکانی خیلی خاص تبدیل کرده است.
در کانون چه فعالیتهایی انجام میدهی؟
نقاشی، کاردستی، قصهگویی، فن بیان و…
کدام یک از فعالیتهایی که در کانون یاد گرفتی، بیشتر از همه دوست داری؟ چرا؟
قصهگویی، چون با گفتن قصه وارد دنیایی دیگر میشوم، دنیایی پر از هیجان و شادی.
آیا تجربهای داری که در کانون یاد گرفته باشی و در زندگی روزمرهات به تو کمک کرده باشد؟
بله، آموزش فن بیان و قصهگویی که در کانون دیدم باعث شد اعتماد به نفس بالایی کسب کنم، که در زندگی خیلی به من کمک کرده است.
اگر بخواهی کانون را در یک جمله توصیف کنی، چه میگویی؟
کانون، مرکز شکوفایی استعدادها و پیشرفت است.
دوست داری در آینده چه کاره شوی؟ فکر میکنی فعالیت در کانون چقدر به تو در رسیدن به این هدف کمک میکند؟
فضانورد! با مطالعهی کتابهایی که در کانون خواندم، به فضا خیلی علاقهمند شدم و با اعتماد به نفسی که از کانون کسب کردم، امیدوارم به هدفم برسم.
عضوی از این مجموعهی باشکوه باشید
اگر بخواهی یک پیام برای بچههایی که هنوز عضو کانون نشدهاند، بفرستی، چه میگویی؟
دوستان عزیزم، اگر به دنبال پیشرفت هستید، حتماً سری به کانون بزنید و عضوی از این مجموعهی باشکوه باشید.
اگر میتوانستی یک شخصیت قصه باشی، چه شخصیتی را انتخاب میکردی؟ چرا؟
غول چراغ جادو، چون میتوانستم همه را به آرزوهایشان برسانم و آنها را شاد کنم.
اگر قرار باشد یک کتاب درباره زندگی تو نوشته شود، نام آن چه خواهد بود؟
“قصهگویی از دیار کانون”
اگر بتوانی یک تغییر در دنیا ایجاد کنی، آن تغییر چه خواهد بود؟
اینکه همهی مردم دنیا همیشه شاد و خوشحال باشند و فقر و غصه فقط در قصهها وجود داشته باشد.
بهترین دوستی که در کانون پیدا کردی کیست؟ چرا؟
کتاب! چون همیشه و همهجا همراه من است و از همصحبتی با او لذت میبرم و بیمنت مرا تعلیم میدهد.
سارا گلشنی زاده سورویی:
یک خلاق در دنیای کانون
لطفا خود را معرفی کنید، چند سال دارید و از چه زمانی عضو کانون شدید؟
سارا گلشنی زاده سورویی هستم، ۱۳ ساله از محله سورو بندرعباس. از ۸ سالگی عضو کانون شدم.
اولین بار که وارد کانون شدید، چه حسی داشتید؟
وقتی برای اولین بار وارد کانون مرکز شماره ۲ بندرعباس شدم، حس هیجان و کنجکاوی را تجربه کردم و با دیدن مهربانی و دلسوزی مربیان مرکز، حس امنیت و آرامش نیز به احساساتم اضافه شد.
کانون دنیایی است پر از خلاقیت، تخیل، هنر، توام با حس آرامش، امنیت
چرا به کانون علاقهمند شدید و چه چیزی اینجا را برایتان خاص میکند؟
کانون دنیایی است پر از خلاقیت، تخیل، هنر، توام با حس آرامش، امنیت، شادی، کتابهای جذاب و کارگاههای متنوع که وقتی وارد آن دنیا میشوی، به ماجراجویی میپردازی که باعث رشد میشود.
در کانون چه فعالیتهایی انجام میدهید؟
در کانون نوشتن خلاق، قصهگویی، فن بیان، نمددوزی، حافظخوانی، پادکست، داستاننویسی، نقاشی، کار با سفال، نجوم، خواندن کتابهای متنوع و… را انجام میدهیم.
کدام یک از فعالیتهایی که در کانون یاد گرفتهاید، بیشتر از همه دوست دارید؟ چرا؟
نقاشی کشیدن، احساس آرامش را به من منتقل میکند.
آیا تجربهای دارید که در کانون یاد گرفتهاید و در زندگی روزمرهتان به شما کمک کرده باشد؟
بله، داستاننویسی به من کمک کرد که با دید بهتری به اتفاقات دور و برم نگاه کنم.
اگر بخواهید کانون را در یک جمله توصیف کنید، چه میگویید؟
باران، کانون مانند باران هنر، خلاقیت، قصه و … را بر همگان میباراند و باعث رشد فکری، خلاقیت و پرورش استعدادهای کودکان و نوجوانان میشود، همانطور که باران زمین را زنده و پرطراوت میکند، کانون نیز ذهن و روح کودکان و نوجوانان را با کتاب، داستان، هنر و تخیل سیراب میکند.
دوست دارید در آینده چه کاره شوید؟ فکر میکنید فعالیت در کانون چقدر به شما در رسیدن به این هدف کمک میکند؟
هنوز تصمیم نهایی نگرفتهام. باید در مورد شغل آیندهام بیشتر فکر کنم.
اگر بخواهید یک پیام برای بچههایی که هنوز عضو کانون نشدهاند، بفرمایید چه میگویید؟
اگر دوست داری جایی پر از مهر و محبت که تخیلاتت جان بگیرد و استعدادهایت رشد کند، حتما به کانون سر بزن.
اگر میتوانستید یک شخصیت قصه باشید، چه شخصیت را انتخاب میکردید؟ چرا؟
پسری که در کتاب پیانو مساوی مرگ بود. زیرا دلم میخواست سوالات بیشتری از روحی که پیانو مینواخت بپرسم.
فرض کنید قرار است یک کتاب درباره زندگی شما نوشته شود، نام آن چه خواهد بود؟
از خیال تا کاغذ
اگر بتوانید یک تغییر در دنیا ایجاد کنید، آن تغییر چه خواهد بود؟
دوست دارم دنیا به جایی تبدیل شود که در آن هیچ کودکی به خاطر فقر، جنگ یا تبعیض از حق یادگیری و خیالپردازی محروم نشود.
بهترین دوستی که در کانون پیدا کردهاید کیست؟ چرا؟
کتاب، چون همیشه کنارت میماند و هر بار به سراغش میروی، چیزی تازه برای گفتن دارد.
دنیا سادات تقی پور:
کانون؛ عضوی از کانون با علاقه به هنر و خلاقیت
لطفا خودت را معرفی کن؟ چند سال داری و از چه زمانی عضو کانون شدی؟
دنیاسادات تقی پور هستم، ۱۴ ساله. از سال ۱۴۰۰ عضو مرکز شدم.
اولین بار که وارد کانون شدی، چه احساسی داشتی؟
احساس میکردم خلاقیتم در حال شکوفایی بود.
چرا به کانون علاقهمند شدی و چه چیزی اینجا را برایت خاص میکند؟
کانون جایی بود که میتوانستم بدون هیچ حد و مرزی فعالیتهای هنری را انجام دهم. درواقع محیط و برخورد خوب مربیان باعث شد که فضای کانون برایم خاصتر بشود.
در کانون چه فعالیتهایی انجام میدهی؟
در کلاسهای نقاشی، انیمیشن و داستان نویسی شرکت میکنم. در چند مسابقه بینالمللی نقاشی و داستان نویسی کشوری هم شرکت کردم.
اگر بخواهی کانون را در یک جمله توصیف کنی، چه میگویی؟
کانون، همان فنجان آبی است که بر برگهای تشنه گیاه مغزمان میریزد.
دوست داری در آینده چه کاره شوی؟ فکر میکنی فعالیت در کانون چقدر به تو در رسیدن به این هدف کمک میکند؟
دوست دارم در آینده طراح کتاب مصور (کمیک بوک) بشوم. فکر میکنم کانون خیلی در این مسئله و شغل آیندهام به من کمک میکند.
چه پیامی برای بچههایی که هنوز عضو کانون نشدهاند داری؟
اگر دلتان میخواهد که در فضایی آرامبخش و هیجانانگیز دنبال علاقههایتان باشید، کانون بهترین جاست.
بهترین دوستی که در کانون پیدا کردی کیست؟ چرا؟
من دو تا دوست خوب پیدا کردم؛ وانیا حاجیزاده و مهتاب معصومیان. با مهتاب به کلاسهای انیمیشن میرفتیم و ایدهها و علاقههای مشترکی داریم.
نیایش عظمایی:
برگهای تابستانی و پاییزی نیایش
لطفا خودت را معرفی کن؟ چند سال داری و از چه زمانی عضو کانون شدی؟
نیایش عظمایی، ۱۵ ساله، پایه دهم رشته ریاضی، ۴ سال است که با کانون آشنایی دارم و از ۱۲ سالگی عضو کانون هستم.
اولین بار که وارد کانون شدی، چه احساسی داشتی؟
وقتی فضا را دیدم، بسیار هیجانزده شدم که با بچههای اینجا ارتباط برقرار کنم. کلی سر و صدای شادی بود و بچهها و نوجوانانی که گفتوگو میکردند.
چرا به کانون علاقهمند شدی و چه چیزی اینجا را برایت خاص میکند؟
وقتی خلاقیت بچهها را میدیدم، خیلی برایم قابل توجه بود. همچنین مشارکت نوجوانان در تشکیل مراسمات یا حتی تزئین کانون برایم جذاب بود.
در کانون چه فعالیتهایی انجام میدهی؟
ما در کلاسها شرکت میکنیم یا حتی با بچهها بازی میکنیم که خیلی جالب است. ولی بیشتر از همه، دور هم جمع شدن نوجوانان برای شعر نوشتن و شعر خواندن را دوست دارم. استاد بسیار عالی و احساس خوبی به من دست میدهد.
کدام یک از فعالیتهایی که در کانون یاد گرفتی، بیشتر از همه دوست داری؟ چرا؟
دور هم جمع شدن برای شعر نوشتن و شعر خواندن را بیشتر از همه دوست دارم، چون باعث میشود احساس خوب و سرحالی داشته باشم.
آیا تجربهای داری که در کانون یاد گرفته باشی و در زندگی روزمرهات به تو کمک کرده باشد؟
بله، قطعا ارتباط با کودکان و نوجوانان و تجربههای مختلف در کانون در زندگی روزمرهام به من کمک کرده است.
کانون پرندهی سعادت
اگر بخواهی کانون را در یک جمله توصیف کنی، چه میگویی؟
کانون را میتوانم یک پرندهی سعادت برای بچهها ببینم که به کمک ما میآید و ما را از زمانهایی که احتیاج به کمی استراحت و کارهای نوآورانه و خلاق داریم، به سراغمان میآید.
دوست داری در آینده چه کاره شوی؟ فکر میکنی فعالیت در کانون چقدر به تو در رسیدن به این هدف کمک میکند؟
در آینده دوست دارم معلم شوم چون میدانم از نظر خودم میتوانم با بچهها شاد باشم و حالم خوب میشود. فعالیتهای کانون قطعا تاثیر زیادی روی هدف من دارد.
اگر بخواهی یک پیام برای بچههایی که هنوز عضو کانون نشدهاند، بفرستی، چه میگویی؟
لطفا شما هم به دنیای خیالی و شاد کانونیها قدم بگذارید چون میدانم کانون شما را هم به کودکیتان برمیگرداند.
اگر میتوانستی یک شخصیت قصه باشی، چه شخصیتی را انتخاب میکردی؟ چرا؟
یکی از شخصیتهای شاهنامه را انتخاب میکردم، مثل گردآفرید، چون یک بانوی پهلوان و با شهامتی بود که از جنگاوری او بسیار خوشم میآید.
اگر قرار باشد یک کتاب درباره زندگی تو نوشته شود، نام آن چه خواهد بود؟
برگهای تابستانی و پاییزی نیایش
اگر بتوانی یک تغییر در دنیا ایجاد کنی، آن تغییر چه خواهد بود؟
از بین بردن کار برای کودکان و ایجاد کتابخانه در جای جای شهر.
بهترین دوستی که در کانون پیدا کردی کیست؟ چرا؟
شخصا میتوانم بگویم دوستانی که در کانون پیدا کردم، همه بهترین بودند. مانند معصومه پودات و زهرا مراد پور، چون در تمام انجمنهای مختلف و در همه مواقع در کانون همراه من بودند و به کمکم آمدند. سپاسگزارشان هستم.