درستش هم همین است. وقتی صحبت از شهدا باشد باید همه را در کنار هم جمع کرد. باید دانشآموزان پابهپای مردانی باشند که امروز یا روی چرخ نشستهاند یا عصایی به دست دارند.
و این کاری بود که دبیران دومین کنگره ملی شهدای غواص در نظر داشتند و خروجیاش شد گذرگاه “معبر عشق”. غرفههایی مملو از نقاشی و کاردستی و تزئینات متفاوت. حالا همان دانشآموزان یک روز کلاسهایشان را تعطیل کردند تا به پای درس واقعی از زندگیهای قهرمانانه بنشینند.
ساعت حوالی ۹ صبح “تالار شهر” که با بوی عطرش نشان از خوشآمدگویی متفاوتی داشت، آرام آرام پر شد. سالنی که در ورودیاش تابلوهای خطاطی و مجسمههای هنری و پوسترهای خلاقانه فضا را برای مراسمی متفاوت مهیا میکرد. خوشنویسی به نام محمدحسین نژاداصل با نستعلیق زیبا نوشته بود:
به زخم ناخن آن دستهای بسته قسم/
به ماهیان اسیر به گل نشسته قسم/
به دانههای عقیقی که مثل یک تسبیح/
شدند با ستم از یکدگر گسسته قسم
صدای قرآن پخش شد و بعد صدایی که خیلی از مهمانان در خاطراتِ دورشان آن را خوب میشناسند اما میدانند که امروز وضعیت فرق میکند:
“توجه توجه، صدایی که اکنون میشنوید اعلام وضعیت قرمز نیست.”
نماهنگ پخششده هیچ حاشیهای نداشت. متن اصل بود. روایتی بود از روزهای جنگ و روزهای پس از جنگ. از مادر شهیدی که از رخت دامادی پسرش میگفت. قصهای که انگار هیچوقت تمام نمیشود. که اگر تمام شده بود امروز بیش از هزار و هشتصد نفر مهمان و کیشوند در سالن همایش جمع نمیشدند تا خاطره بشنوند.
سخنرانیها کوتاه و مفید است. رحیم سرهنگی، مدیرعامل سازمان منطقه آزاد کیش و بهرام عربوند، دبیر جشنواره مروری میکنند بر آنچه در یکی دو ماه اخیر از حواشی کنگره در جزیره گذشته. از شرکتهای خصوصی که کنگره را همراهی کردند، از تلاشهای شبانهروزی و کمخوابیهای اعضای کنگره و خبرنگاران جزیره و مهمتر از همه، از تلاشی که برای پاسداشت یاد شهدا صورت گرفته.
میان هر سخنرانی نماهنگی پخش میشد. پس از آن نماهنگ دقیق که ترکیبی است از صحبتهای رهبری و حاج قاسم سلیمانی با یادی از شهید باکری و احمد کاظمی، دیروز و امروز ایران به هم پیوند خورد. سپس نوبت به مهمان ویژه مراسم رسید محسن رضایی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام.
او گفت آنهایی که برای خدا میجنگدیدند از تنهایی و بیمعنایی خارج میشدند.
صحبتها که به پایان رسید، به دعوت مجری، صفی از مسولان شکل گرفت تا از تمام برگزیدگان این جشنواره تقدیر شود.
و بعد، نوبت رسید به اجرایی متفاوت.
مردی با لباس سیاه غواصی در مونولوگی دقیق از لحظهای که حجم آب، نفس را میرباید و شهادت را نصیب میکند، گفت: “حتی تصورش هم سخته، لباس سنگین و سخت غواصی که تا زیر گلو را پوشانده…”. مرد احوالش را توصیف میکرد و بعد، با بانویی از بوی یاس سخن گفت. سالن تئاتر جزیره کیش بوی یاس میدهد.
دومین کنگره ملی شهدای غواص کیش هم با برنامههای هنری متعددی به پایان رسید. اما قصه ماهیها و آبهای اروند هنوز هم قصهای است پر ز آب چشم.
انتهای پیام